معرفی بزرگان موسیقی ایران وجهان
معرفی بزرگان موسیقی جهان:
لودویگ وان بتهوون
بريتني اسپيرز
اریک کلاپتون
يوهان سباستين باخ
ولفانگ موتسارت
ريچارد جورج اشتروس
مايكل جكسون
پيتر ايليچ چايكوفسكى
روبرت شومان
لودویگ وان بتهوون
(متولد ۱۶ دسامبر ۱۷۷۰ – فوت ۲۶ مارس ۱۸۲۷) یکی از موسیقیدانان برجسته آلمانی بود که بیشتر زندگی خود را در وین سپری کرد. وی یکی از بزرگترین و تأثیر گذارترین شخصیتهای موسیقی در دوران کلاسیک و آغاز دوره رومانتیک بود. بتهوون به عنوان بزرگترین موسیقیدان تاریخ همیشه مورد ستایش قرار گرفته. آوازه او موسیقیدانان، آهنگسازان، و شنوندگانش را در تمام دوران تحت تأثیر عمیق قرار داده. در میان آثار شناخته شده وی میتوان از سنفونی نهم، سنفونی پنجم، سنفونی سوم، سونات پیانو پاتتیک، مهتاب و هامرکلاویر، اپرای فیدلیو و میسا سولمنیس نام برد.
بتهوون در شهر بن آلمان متولد شد. پدرش یوهان وان بتهوون اهل هلند (فلاندر آن زمان) بود و مادرش ماگدالِنا کِوِریچ وان بتهوون تبار اسلاو داشت.
اولین معلم موسیقی بتهوون پدرش بود. پدرش یوهان یکی از موسیقیدانان دربار بن بود. او مردی الکلی بود که سعی میکرد بتهوون را بهزور کتک، به عنوان کودکی اعجوبه همانند موتزارت به نمایش بگذارد. هر چند استعداد بتهوون بزودی بر همه آشکار شد. بعد از آن بتهوون تحت آموزش کریستین گوتلوب نیفه قرار گرفت. همچنین بتهوون تحت حمایت مالی شاهزاده اِلِکتور (همان درباری که پدرش در آن کار میکرد) قرار گرفت. بتهوون در سن ۱۷ سالگی مادر خود را از دست داد و با درآمد اندکی که از دربار میگرفت مسئولیت دو برادر کوچکترش را بر عهده داشت. بتهوون در سال ۱۷۹۲ به وین نقل مکان کرد و تحت آموزش ژوزف هایدن قرار گرفت. ولی هایدن پیر در آن زمان در اوج شهرت بود و به قدری گرفتار، که زمان بسیار کمی را میتوانست صرف بتهوون بکند. به همین دلیل بتهوون را به دوستش یوهان آلبرشتبرگر معرفی کرد. از سال ۱۷۹۴ بتهوون به صورت جدی و با علاقه شدید نوازندگی پیانو و آهنگسازی را شروع کرد و به سرعت به عنوان نوازنده چیرهدست پیانو و نیز کمکم به عنوان آهنگسازی توانا، سرشناس شد.
بتهوون بالاخره شیوه زندگی خود را انتخاب کرد و تا پایان عمر به همین شیوه ادامه داد: به جای کار برای کلیسا یا دربار (کاری که اکثر موسیقیدانان پیش از او میکردند) به کار آزاد پرداخت و خرج زندگی خود را از برگذاری اجراهای عمومی و فروش آثارش و نیز دستمزدی که عدهای از اشراف که به توانایی او پی برده بودند و به او میدادند، تأمین میکرد.
زندگی او به عنوان موسیقیدان به سه دوره «آغازی»، «میانی» و «پایانی» تقسیم میشود
دوره آغازی
در دوره آغازی (که تقریباً از سال ۱۸۰۲ آغاز میشود) کارهای بتهوون تحت تأثیر هایدن و موتزارت بود، در حالی که در همان زمان مسیرهای جدیدتر و به تدریج دید وسیعتری در کارهایش را کشف میکرد. بعضی از آثار مهم وی در دوران آغازی: سنفونیهای شماره ۱ و ۲، شش کوارتت زهی، دو کنسرتو پیانو، دوازده سونات پیانو (شامل سوناتهای مشهور پاتِتیک و مهتاب).
دوره میانی
دوران میانی کمی بعد از بحران روحی بتهوون به علت کری آغاز شد. آثار بسیار برجستهای که درون مایه اکثر آنها شجاعت، نبرد و ستیز است در این دوران شکل گرفتند. این آثار بزرگترین و مشهورترین آثار موسیقی کلاسیک را شامل میشود. آثار دوره میانی: شش سنفونی (شمارههای ۳ تا ۸)، سه کنسرتو پیانو (شمارههای ۳ تا ۵) و تنها کنسرتوی ویولن، پنج کوارتت زهی (شمارههای ۷ تا ۱۱)، هفت سونات پیانو (شمارههای ۱۳ تا ۱۹) شامل سوناتهای والدشتاین و آپاسیوناتا، و تنها اپرای بتهوون «فیدلیو».
دوره پایانی
دوره پایانی فعالیتهای بتهوون در سال ۱۸۱۶ آغاز شد. آثار دوران پایانی بسیار قابل ستایشند و آنها را میتوان عمیقاً متفکرانه و بسیار بیانگر سیمای شخصی بتهوون توصیف کرد. همچنین بیشترین ساختار شکنیهای بتهوون را در آثار این دوره میتوان یافت (به طور مثال، کوارتت زهی شماره ۱۴ در دو دیِز مینور دارای ۷ موومان است، همچنین بتهوون در آخرین موومان سنفونی شماره ۹ خود از گروه کُر استفاده کرده). آثار برجسته این دوره: سونات پیانوی شماره ۲۹ هامرکلاویر، میسا سولمنیس، سنفونی شماره ۹، آخرین کواتتهای زهی (۱۲ – ۱۶) و آخرین سوناتهای پیانو (۲۰ – ۳۲). بتهوون در این زمان شنوایی خود را به طور کامل از دست داده بود.
با توجه به عمق و وسعت مکاشفات هنری بتهوون، همچنین موفقیت وی در قابل درک بودن برای دامنه وسیعی از شنوندگان، هانس کلر موسیقیدان و نویسنده انگلیسی اتریشیتبار، بتهوون را اینچنین توصیف میکند: «برترین ذهن در کل بشریت».
شخصیت
بتهوون بیشتر اوقات با خویشاوندان و بقیه مردم نزاع و به تلخی برخورد میکرد. شخصیت بسیار مرموزی داشت و برای اطرافیانش به مانند یک راز باقی ماند. لباسهایش کثیف و به هم ریخته بود. در آپارتمانهای بسیار به هم ریخته زندگی میکرد. بسیار تغییر مکان میداد. طی ۳۵ سال زندگی در وین حدود چهل بار مکان زندگیاش را تغییر داد. در معامله با ناشرانش همیشه بیدقت بود و اکثر اوقات مشکل مالی داشت.
بتهوون پس از مرگ برادرش گاسپار بر سر حضانت برادر زادهاش کارل با بیوه گاسپار مدت ۵ سال نزاع قانونی تلخی داشت. سرانجام بتهوون در این نزاع پیروز شد. ولی این پیروزی برای کارل فاجعه بود؛ زندگی با یک کر، مرد بی زن و غیر عادی در بهترین شکلش هم وحشتناک بود. سرانجام کارل اقدام به خودکشی کرد (البته خودکشی کارل منجر به مرگ نشد) و بتهوون که سلامتیاش حالا کمتر شده بود زیر بار آن خرد شد.
بتهوون هیچگاه در خدمت اشراف وین نبود. بر این اعتقاد داشت که هنرمندان به اندازه اشراف قابل احتراماند. در یکی از روزهای ملاقات گوته با بتهوون در سال ۱۸۱۲ چنین نقل میکنند: «روزی گوته و بتهوون در کوچههای وین در حال قدم زدن بودند. جمعی از اشراف زادگان وینی از مقابل آنها در حال عبور از همان کوچه بودند. گوته به بتهوون اشاره میکند که بهتر است کناری بروند و به اشراف زادگان اجازه عبور دهند. بتهوون با عصبانیت میگوید که «ارزش هنرمند بیشتر از اشراف است. آنها باید کنار روند و به ما احترام بگذارند.» گوته بتهوون را رها میکند و در گوشهای منتظر میماند تا اشراف زادگان عبور کنند. کلاهش را نیز به نشانه احترام بر میدارد وگردنش را خم میکند. بتهوون با همان آهنگ به راهش ادامه میدهد. اشراف زادگان با دیدن بتهوون کنار میروند و راه را برای عبور وی باز میکنند و به وی ادای احترام میکنند. بتهوون هم از میان آنها عبور میکند و فقط کلاهش را به نشانه احترام کمی با دست بالا میبرد. در انتهای دیگر کوچه منتظر گوته میشود تا پس از عبور اشراف زادهها به وی بپیوندد.»
وِجهه او به قدری عظیم بود که وقتی در سال ۱۸۰۹ تهدید کرد که پستی را خارج از اتریش خواهد پذیرفت، سه نفر از نجبا ترتیبات خاصی برای نگهداشتن وی در وین به عمل آوردند. شاهزاده کینسکی، شاهزاده لوبکوویتز، آرشیدوک رودلف برادر امپراتور و شاگرد بتهوون داوطلب پرداخت حقوق سالانه به او شدند. تنها شرط آنها برای این قرار بیسابقه در تاریخ موسیقی این بود که بتهوون به زندگی در پایتخت اتریش ادامه دهد.
موسیقی
بسیاری معتقدند موسیقی بتهوون بازتاب زندگی شخصی اوست که در اکثر اوقات تجسمی از نبرد و نزاع همراه با پیروزی است. مصداق این توصیف را میتوان در اکثر شاهکارهای بتهوون که بعد از یک دشواری سخت در زندگیاش پدید آمدند یافت. بتهوون در سال ۱۸۰۲ در هایلیگنشتاد (روستایی خارج از وین) وصیت نامهای خطاب به دو برادرش نوشته که به وصیتنامه هایلیگنشتاد معروف است. پس از واقعه هایلیگنشتاد و غلبه بر یأسش از ۱۸۰۳ تا ۱۸۰۴ سمفونی عظیم شماره ۳ خود به نام اروئیکا را که نقطه تحول در تاریخ موسیقی است تصنیف کرد. طی مبارزه چند سالهاش برای قیمومیت کارل، بتهوون کمتر آهنگ ساخت و وینیها شروع به زمزمه کردند که کار او تمام است. بتهوون شایعات را شنید و گفت: «کمی صبر کنید، بزودی چیزی متفاوت خواهید فهمید» و اینطور شد. بعد از ۱۸۱۸ مسائل داخلی بتهوون مانع از انفجار خلاقیت او نشد و بعضی از بزرگترین آثارش: میسا سولمنیس، سنفونی شماره ۹، آخرین سوناتهای پیانو و آخرین کوارتتهای زهی را به وجود آورد. او از سال ۱۸۰۰ به ناشنوایی تدریجی خود پی برد. برای یک آهنگساز و نوازنده هیج اتفاقی نمیتواند ناگوارتر از ناشنوایی باشد، اما حتی آن هم نتوانست مانع جدیای برای بتهوون باشد. آخرین کارهای او شگفتی خاصی دارند، و بسیاری آنها را مملو از معانی مرموز و ناشناخته میدانند.بتهوون را بزرگترین هنرمند تاریخ موسیقی و پیانو میدانند.
مرگ
بتهوون از سلامت کمی برخوردار بود، مخصوصاً بعد از سن ۲۰ سالگی، زمانی که درد شکم شروع به آزار دادنش کرد. اما علاوه بر این مشکلات جسمی، او درگیر چندین مشکل روحی نیز بود، که ناکامی در یک سری روابطه عشقی از جمله آنها بود. در سال ۱۸۲۶ سلامت وی به شدت وخیم شده بود، تا اینکه یک سال بعد در ۲۶ مارس ۱۸۲۷ از دنیا رفت. در آن زمان تصور میشد مرگش به دلیل مرض کبد بودهاست، اما تحقیقات اخیر بر اساس دستهای از موهای بتهوون که پس از مرگش باقی مانده، نشان میدهد که مسمومیت سرب باعث بیماری و مرگ نابهنگام وی بوده (مقدار سرب خون بتهوون ۱۰۰ برابر بیشتر از مقدار سرب در خون یک فرد سالم بود). احتمالاً منبع این سرب از ماهیهای رودخانه آلوده دانوب و ترکیبی از سرب که برای شیرین کردن شراب استفاده میشود بوده. بعید است ناشنوایی بتهوون به خاطر مسمومیت از سرب بوده باشد، برخی از تحقیقات نشان میدهد که اختلال در پادتن سیستم دفاعی بدن و دچار شدن به بیماری لوپوس منتشر، عامل آن بودهاست
برای دریافت تازه ترین خبر های موسیقی تو وبلاگ عضو شوید
بريتني اسپيرز
بريتني يكي از آخرين فوق ستاره هاي نوجوان هزاره بوده است. او در دوم دسامبر سال 1981 در كنتود لوئيزاناي امريكا بدنيا آمد. مادرش معلم و پدرش پيمانكار ساختمان بود. آنها همچنين يك ورزشگاه را اداره مي كردند. بريتني يك برادر بزرگتر به نام برايان و يك خواهر كوچكتر به نام جيمي لين دارد. بريتني را با نام هايي مانند فينكي ، بيت بيت يا بريت هم مي خوانند. او داراي موهاي خرمايي رنگ است ولي موهاي خود را طلايي رنگ مي كند. زماني كه كودك بود عاشق خواندن و رقصيدن بود. او در ژيمناستيك فوق العاده بود و در رقابتهاي بسياري شركت مي كرد. و همچنين در گروه كر كليسا هم ظاهر مي شد.
وقتي كه او هشت سال داشت به كلوپ ميكي موس فرا خوانده شد ولي براي سن كمش بازگردانده شد. اما اين باعث شد كه او به يك آژانس نيويوركي معرفي شود و براي سه تابستان آينده در مدرسه هنرهاي نمايشي حرفه اي نام نويسي كند. اما در چندين محصول آن زمان به عنوان هنرپيشه كودك شركت كرد كه از انجمله ظالم محصول 1991 است. او دوباره در سن 11 سالگي براي ورود به كلوپ ميكي موس تلاش كرد كه نتيجه آن قرار گرفتن در كنار ستارگاني مانند جاستين تيمبرليك و جي. سي. چيسز بود.
با همه اينها او به عنوان خواننده زماني خود را نشان داد كه بوسيله جف فنستر خوانندگي را در شركت Jives Record در سال 1990 شروع كرد. شركت Jives Record سرمايه گذاري سنگيني بر روي او و آلبومش براي ورود به بازار كرد. در سال 1999 بريتني با البوم Baby, one more time و فروش 13 ميليون كپي به يك موفقيت بين الملي رسيده بود. او اين موفقيت را يك بار ديگر در سال 2000 به عنوان دومين خواننده پر فروش با 9 ميليون كپي تكرار كرد.كنسرت هايش بسيار موفقيت آميز بودند. بريتني ماريا كري و مدونا را مي پرستيد.
او در سال 2001 يك قرار داد 10 ميليون دلاري براي تبليغ نوشيدني هاي شركت پپسي امضا كرد. او در همان سال جايزه موسيقي آمريكايي را بدست آورد.
بريتني در فيلم Croos Roods كه در ماه مارچ 2002 به نمايش در آمد به ايفاي نقش پرداخت ولي اين فيلم هيچ چيز استثنايي نداشت. در حوالي همان زمان بود كه با دوست پسر خود جاستين تيمبرليك بهم زد او از طرف خوانندگان مجله Cosmopolitan به عنوان زن شوخ و نترس راي آورد. . از طرف مجلة People به عنوان چهارمين شخص با نفوذ و فدرت شناخته شد. همچنين بريتني بيشترين نام جستجو شده در اينترنت است.
او در رابطه با ديگران بسيار مقيد و محتاط است و در اين مورد مي گويد اين زندگي خصوصي من است نه يك شغل براي ديگران تا از طريق اخبار جعلي كه مي سازند پول در بياورند. من هم مانند ديگران هستم غير از اين كه سن كمي دارم.
اگه از ما راضی هستید مارو تو وگل محبوب کنید
اریک پاتریک کلاپ ( Eric Patrick Clapp ) معروف به اریک کلاپتن در سی ام مارس سال 1945 میلادی در انگلستان به دنیا آمد ، پدرش جک کلاپ ( Jack Clapp ) فروشنده دوره گرد و مادرش رز ( Rose ) خانه دار بود . اریک به تدریج بزرگ می شد و به سن بلوغ می رسید . در شانزده سالگی نوجوانی شرور و دردسرآفرین بود.
او به گفته خود اولین گیتارش را در جشن تولد شانزده سالگی از پدر و مادرش دریافت نمود که به خاطر آن همیشه سپاسگزار آنها است . او سعی کرد نت های گیتاریست های بزرگ blues را روی گیتار خود کپی کند .
اولین گروه وی خروس ها ( Roosters) نام داشت که بعدها به گروه آب ها ( bluesbond ) تغییر نام داد . او و دوستش تام گانیس ( Tom mc. Guinness) هشت ماه عضو گروه بودند تا اینکه به اتفاق هم به Casey Jones و Engineers پیوستند . این اقامت کوتاه در سال 1963 هنگامی که اریک توسط Yard birds معروف شد پایان یافت . در آن وقت گروه رویایی R&B مجبور به کنار نهادن گیتاریست بزرگ خود Tomy Taphan بود . خیلی زود Yard birds با کمک گیتاریست سابق R&B به مرکزیت اریک کلاپتن که حالا معروف به دست آرام ( Slow Hand ) بود مشهور شد . اریک 18 ماه در این گروه ماند تا به تدریج اختلافاتی بین او و Yard birds به وجود آمد . Yard birds و افراد آن بیشتر گرایش پاپ داشتند ولی اریک عاشق موسیقیBlues بود . او پس از آلبوم ( For your Love ) Yard birds را ترک نمود و به گروه Blue Breakers متعلق به John Mayall بود پیوست . او هنگامی که عضو گروه Mayall بود دومین لقب خود را دریافت کرد .
GOD لقبی بود که به ندرت به کسی داده می شد . او سریع پله های ترقی را پیمود . بعد از جدا شدن از گروه Mayall در آثار مختلفی شرکت جست . به همراه گروه Power House آثار جذابی برجای گذاشت که از آنها 3 قطعه ( Cross roads ) ( I Want to know )و ( Steppin) از بقیه معروف ترند . او با گروه Cream به صورت یک فوق ستاره درآمد . در سال 1966 به گروه Mayall بازگشت و به همراه Steve Winwood و Rick Grech مثلثی را تشکیل داد . این گروه فوق العاده ، بیش از یک سال دوام نیاورد و تور پردرآمد آمریکایی ها اعضای آن را از هم پاشید . اریک در این گیرودار با Bonnic و Delaney همراه شد و آلبوم « Delaney & Bonnic on tour » را به بازار عرضه کرد . این گروه 3 ماه بعد « Derek & the Domionos » تغییر ماهیت داد و به همراه Duanc Almane یکی از معروفت ترین ترانه ها به نام « Layla » را ضبط کرد . ترانه عشق پنهان در سال 1971 به خاطر Pattie همسر دوست اریک که او شیفته وی بود ساخته شد و در بنگلادش روی صحنه رفت . اریک سپس در دام هروئین افتاد و گرانبهاترین گیتارهایش را برای پرداخت هزینه اعتیادش فروخت . یکی از دوستانش به نام Pate Town Shend هنگامی که از ماجرای فروش گیتارها مطلع شد سعی کرد به اریک کمک کند . او ترتیبی داد که اریک به همراه دوستانش در قسمتی از کنسرت Rain bow ( رنگین کمال ) حضور داشته باشد . حضور او دو سال سکوت را شکست . اما هنوز معتاد بود . این نمایش نقطه عطفی در زندگی او بود . با کمک دکتر Mey Patterson اعتیادش را در کلینیک او ترک نمود . اریک دوباره جوان شد و شروع به نشر آثاری مانند « 461 Ocean Boulevard » در سال 1974 نمود .
نقش آینده در این آلبوم ترسیم شده بود . وقتی گیتار Solos به همراه آواز آرام در ترانه های کوتاه تر و فشرده تر تنظیم شد . این آلبوم موفقیت بی نظیری داشت اثر شماره یک در آمریکا و شماره سه در انگلستان ( آگوست 1974 )
در سال 1975 او زندگی بدون مواد مخدر را ادامه داد هر چند به الکل معتاد بود . در این سال او کارهایی با عناوین ( rowd ) There s one In Every و E.C was here را منتشر کرد . که شهرت او را افزایش داد . طی سال های بعد (77 تا 79 ) او سه آلبوم بزرگ « Hand Slow ، Black Less ، Lag down sany » را تنظیم کرد و به دنیای موزیک تقدیم نمود .
حالا اریک یک خواننده و آهنگساز معروف شده بود .
مخاطبانی داشت که هرگز از Yard birds یا Cream چیزی نشده بودند . آنان اریک را شخصی سرحال و شاداب دیده بودند . آنان اریک را شخصی سرحال و شاداب دیده بودند با عیب هایی کم و تار عنکبوت هایی در اتاق زیر شیروانیش . اوایل دهه 80 کنسرت تاریخی Last Waltz را اجرا نمود . این زمان برای او شرایط بهتری به همراه داشت . آلبوم هایش به نام های « Another Ticket »، « Money and cigarettes » که توسط کمپانی Ry Looder پخش شد .
دوست نزدیک اریک P hill Collins که او هم از آهنگستازان بنام معاصر است ، آلبوم drums خود را با صدای اریک می آمیزد . در این آلبوم اثری از خستگی یا کمبود به چشم نمی خورد و شامل اثرهای « Behind the mask » است . قطعه ای از این آلبوم به نام « Tearing us apart » با صدای Tina Turner اجرا می شود . اثر بعدی کلاپتن در سال 89 از آثار قبلی بهتر شده بود « Journey Man » نه تنها صدای او را محبوب کرد بلکه همگان را به یاد Slow hand انداخت . وی در سال های بعد برای بسیاری از هنرمندان کارهایی نظیر ، تنظیم آهنگ ، آهنگسازی ، خوانندگی و ... را انجام داده است که از آن جمله می توان به اسامی زیر اشاره کرد : ( افراد و آلبوم زیر )
Marc Benno , Gary Brooker , Joe cocker , Roger Daltrey, Jesse Davis, Bob Dylun , Arethu Pranklin, Rick Danko, Champion Jack Dupree , Sonny Boy Williamson, Roger Waters
اریک در فیلمی از « Ken Russell » در نقش یک واعظ در اپرای Tomy Rock شرکت جست ، یکی از دلایل محبوبیت اریک این بود که او توانست به مدت یک سال هر شب در سالن Albert Hall شهر لندن برنامه اجرا کند . او هر شب را به سه قسمت Blues , Orcherstral, و Regular تقسیم می کرد .
در دهه 90 مسیر زندگی او راحت و راحت تر می شد . هر چند مرگ غم انگیز پسرش conor در سال 1991 او را مدت ها متوقف کرد . پس از دو سال تاخیر آلبوم Unplugged ( منفصل ) در سال 1992 آمریکا را تکان داد ( به طوری که در یک ماه 10 میلیون نسخه از آن فروش رفت ) . او روش های blues خود را نشان داد .
در سال 1994 آلبوم « Tears in heaven » ( اشک در بهشت ) به یاد پسر مرحومش انتشار یافت ، سپس اثر شایسته « From The Cradle » را که یک چرخش کامل در جهت تهیه یک آلبوم blues الکتریکی بود .
« Pilgrim » نام آلبوم بعدی است که در سال 1996 به بازار آمد که آن هم مجموعه ای از blues الکتریکی است .
او اکنون در جهان معروفیت خاصی دارد و خیلی از مردم او را به عنوان بهترین گیتاریست دنیا می شناسند او قسمتی از موسیقی راک را تغییر داد همان طور که بسیاری مناظر و صحنه های زندگی خود را با هوشیاری تغییر داده است .
اگر صاحب سایت یا وبلاگ هستید ما آماده تبادل لینک هستیم
يوهان سباستين باخ
جان بوت با بررسى زندگى باخ و ارائه دلایل متعدد، معتقد است باخ نه صرفاً آهنگسازى مذهبى بلكه بیشتر یك «مدرنیست» است. عكس روى جلد CDهاى جدید آثار باخ از همان نگاه اول، بسیار تعجب برانگیزند؛ به جاى طرح هاى همیشگى كه معمولاً پیكره اى از آهنگساز باكلاه گیس را نشان مى داد و دست نوشته هایش و ارگ كلیسا و صلیب، به تازگى دوكانتات (فرم مركب آوازى متعلق به دوره باروك) از باخ منتشر شد كه طرح جلد یكى از آنها كودكانى با نگاهى پرشور و ظاهرى غیرغربى بود و دیگرى تصویرى از آبشارى با عظمت؛ اما در این میان از همه عجیب تر، عكس آهویى است كه روى جلد كنسرتو براندنبورگ كار شده است.
حدس زدن اندیشه پشت این تغییرات چندان دشوار نیست. طرز فكر آنها و شیوه اجراى آثار باخ از سوى آنها به همان روشى است كه پیش از این و پس از كشف مجدد باخ در قله رومانتیك قرن نوزدهم، شروع شده بود.
واقعیت مسلم اینكه او آهنگسازى است متعلق به همه دوران ها و همه مردم دنیا. موسیقى باخ نه فقط زیباست، بلكه با عظمت و حیرت آور نیز هست و جنبه فراانسانى اش همه را مسحور مى كند.
اینك و در قرن بیست و یكم نیز دنیاى باخ، هنوز جهانى پرشور، زنده و فعال به نظر مى رسد؛ بولتن خبرى «انجمن ملى تحصیلات عالیه در زمینه موسیقى» در شماره اخیر خود به نقل از یكى از مدیران این انجمن مى نویسد: «اگر دانش آموزى در امتحان پیشرفته دوره متوسطه، بدون هرگونه اطلاعاتى درباره كلید باس نمره الف كسب كند، بسیار بهتر است؛ چرا كه در آن صورت او تحت فشار معلومات خود نیست؛ این فشار معلومات مى تواند خلاقیت را سركوب كند.» و امروز مى توان تصور كرد كه اگر همین برخوردارى از دانش كلید باس، خلاقیت باخ را سركوب نكرده بود، او تا كجا پیش مى رفت؟
برخى از كارشناسان، مهارت در نوازندگى را امرى ذاتى مى دانند و معتقدند این مهارت در ما همراستا با مهارت هاى زبانى از اعمالمان سرچشمه مى گیرد و با فشارهاى تكنیك سركوب مى شود.
یتیمى در ۱۰ سالگى
باخ در سال ۱۶۸۵ در ایسناخ، تورینگه به دنیا آمد. اكثر اعضاى خانواده او هنرمند بودند و سطح آنها بالاتر از نوازندگان محلى در مكان هاى عمومى و كلیساها بود. اگرچه در آن زمان هنر موسیقى كلاسیك هنوز دوران اولیه و تجربه اندوزى خود را مى گذراند، اما بیشتر اعضاى خانواده باخ موسیقیدان هایى توانا و همه فن حریف بودند؛ اگرچه تعداد بسیار كمى از آنها توانستند تا حدى به توانایى هاى این آهنگساز بزرگ نزدیك شوند. در قرن نوزدهم به طور بسیار رایجى، معمول بود كه آهنگساز و دستیار نوازنده باشد و در صورتى كه نوازنده نمى توانست درباره موضوعى مشخص، بداهه نوازى كند، از آهنگساز استفاده مى شد. نوازنده ها نیز بیشتر در مراسم ویژه مذهبى، سیاسى و ... خدمات خود را ارائه مى كردند.
سباستین در ۱۰ سالگى یتیم شد و از آن پس با یوهان كریستف _ برادر بزرگش _ زندگى مى كرد. همانجا بود كه آموزش رسمى سازهاى مختلف براى او امكان پذیر شد. براى ما روشن نیست كه برادر سباستین كریستف _ آیا خودش هم آموزش آهنگسازى مى داده و یا اینكه اصلاً آهنگسازى مى كرده است یا خیر. در هر حال سیستم آموزشى آن دوره، بر فراگیرى و آموزش از نمونه هاى قدیمى و تلخیص ایده هاى آنها براى خلق آثار جدید تأكید داشت. به نظر مى رسد این روش، صبورى و تحمل پذیرى خاصى به باخ داد.
باخ حتى در آثار اولیه خو د نیز توانایى زیادش در كپى كردن، گسترش دادن و پروراندن آثار گذشته را نشان داد؛ قطعه هایى كه براى ارگ و كلاوسن نوشته بود استعداد، ابتكار و قدرت بداهه نوازى او را به رخ مى كشید. در این آثار معمولاً او به مسیرى مى رود كه حركت انگشتانش بر كلاویه ها او را هدایت مى كنند! دو كشش درونى و توانایى كاملاً متناقض در باخ وجود دارد كه باعث متبحر شدن این هنرمند شده است: از یك طرف او «بداهه نواز» بود و از طرف دیگر بسیار «متفكرانه» با مسائل برخورد مى كرد و با وسواسى مثال زدنى تك تك نت ها را كنار هم قرار مى داد.
یك درس از ویوالدى
باخ، ابتدا از نوازندگان ارگ كلیسایى و دربار بود كه در این مشاغل نوازنده موفقى هم شد. چرا كه سرانجام در دهه دوم قرن هجدهم به سمت نوازنده رسمى دربار و ایمار ارتقا یافت. او در آن زمان توانست علاقه خود در زمینه آهنگسازى براى ارگ و كلاوسن را پرورش دهد؛ و از طرفى از آنتونیو ویوالدى آهنگسازى كه موسیقى سرزنده و مورد پسندى براى عامه مردم خلق مى كرد، درس هاى بسیارى آموخت؛ موسیقى ویوالدى در دربارهاى شمال آلمان بسیار محبوب بود و باخ از این آثار برجسته كه براى سازهاى زهى تنظیم مى شدند، بسیار الهام گرفت. در اینجا بود كه وجه تحلیلگر باخ به كمك او آمد و لذا توانست با استفاده از تكنیك برگشت و ترجیع، قفل موسیقى را براى دست یافتن به تمام اهداف خود بگشاید و یك گنجینه سازى بسیار موفق تصنیف كند.
موفقیت این تكنیك در غافلگیر كردن انتظارات شنونده است: بدین ترتیب كه در هنگام شنیدن قطعات مى دانیم یك ملودى آشنا به زودى بر مى گردد، اما نمى توانیم پیشاپیش حدس بزنیم كه این مسأله در كدام بخش، یا در چه زمانى و حتى در كدام كلید اتفاق مى افتد.
باخ كنسرتو، براندنبورگ را در دورانى كه خود از آن به عنوان دوران شاد زندگى اش ۲۳-۱۷۱۷ یاد مى كند، نوشت. در این زمان او كاپل فایستر شاهزاده لئوپولد بود و در واقع تنها دوران زندگى باخ بود كه مستقیماً به موسیقى كلیسایى نپرداخت. باخ از اشتیاق شاهزاده، براى شنیدن قطعه هاى جدید لذت مى برد. اما متأسفانه ازدواج لئوپولد با زنى بى علاقه به هنر، موقعیت باخ را در خطر انداخت. در سال ۱۷۲۱ باخ كه همسر خود را از دست داده بود، بار دیگر در همان سال ازدواج كرد و در سال ۱۷۲۳ در لایپزیك مشغول به كار شد و با سرعتى حیرت انگیز آثارى زیبا در موسیقى آوازى، براى مراسم یكشنبه هاى كلیساى سنت توماس نوشت.
او در مدت ۵ سال حداقل سه مجموعه «كانتات» تصنیف كرد كه تمام مراسم یكشنبه ها و اعیاد مذهبى یك سال این كلیسا را پوشش مى داد. احتمالاً داستان قدرت باورنكردنى باخ در خلق این آثار از خود آنها معروفترند! متن این آثار با طبیعت خود كه براساس تعالیم كاتولیكى انسان ها را از پرداختن به مسائل جنسى نهى مى كند در مقابل موسیقى پرشور آن، بسیار عجیب است؛ با این همه موج اخیرى كه براى اجرا و ضبط این نوع آثار به راه افتاده، به همگان نشان داده است كه همین قطعات جزو حیرت آورترین آثار باخ از منظر حسى و ساختار موسیقایى هستند. همه چیز قابل یادگیرى است.
قطعاً نقطه اوج هنر باخ «انجیل به روایت سنت ماتئو» است. این اثر شیوه روایتى تراژیك و با فرم موسیقى واقع گرا دارد و با «آریا»هاى احساس برانگیز خود به نیازهاى شنونده اش عمیقاً پاسخ مى دهد. او در این اثر تمام متدهاى اپرایى را یكجا جمع كرده و آنها را با زمان بندى فوق العاده اى در آمیخته و با لحنى كه احساسات شنونده را غافلگیر مى كند به او انتقال داده است. در اینجا باخ «محقق» كه در زمینه احساس موسیقایى اطلاعات وسیعى دارد با «نوازنده اى حرفه اى» و «شنونده اى دقیق» تركیب شده است.
همراه شدن باخ با جریانات فكرى قرن هجدهم، این مزیت را داشت كه او را قادر كند امكانات كشف نشده این دوره را بشناسد. در این دوره (۵۴-۱۷۳۲) اولین دائره المعارف آلمان با اطلاعاتى جامع، به همت «یوهان هنریش زدلر» در لایپزیك به چاپ رسید. زدلر در ابتدا مجموعه دائره المعارف ۱۲ جلدى نوشته بود كه بعدها با جمع آورى اطلاعات بیشتر، آن را به ۶۷ جلد رساند.
باخ نیز مانند زدلر سعى داشت تمام چیزهایى را كه ضرورت آموختن اش وجود دارد به دیگران نشان دهد بنابراین او این پروژه خود را با تكمیل The well _Tempered clavier در سال ۱۷۲۲ در كوتن دنبال كرد؛ و به راستى اثرى تمام عیار و بسیار هوشمندانه آفرید كه بر اساس سیستم جدید شستى ها و ردیف الفبایى آنها تألیف شده است. باخ سعى كرد با همین ساختار، تعداد زیادى «پرلود» (هر قطعه موسیقى كه به عنوان مقدمه یا اجراى پیش از قطعه اصلى، ساخته و اجرا مى شود)، «فوگ» (فرمى در موسیقى كه از چند ملودى به وجود آمده و بر مبناى یك سوژه خاص شكل گرفته اند و استادانه با دیگر سوژه ها ادغام مى شوند) و همچنین تمرین هاى سیستماتیك براى نوازندگان بنویسد. بى شك در هنگام خلق این آثار، دو شخصیت تمرین كننده و نوازنده باخ، حتى لحظه اى هم از او جدا نبوده اند.
دوران بحرانى
باخ در سال ۱۷۳۶ هنگامى كه آهنگساز مخصوص پادشاه لهستان بود، بر قله هاى موفقیت حرفه اى اش ایستاده بود؛ اما یك سال بعد (حدود سال ۱۷۳۷) شاگرد سابق او _ یوهان آدلف شایبلر _ نقد بسیار تند و صریحى بر آثار این آهنگساز بزرگ نوشت؛ شایبلر مدعى شد: «لطافت» در موسیقى باخ بسیار كم به چشم مى خورد؛ او از «عنصر طبیعت» در موسیقى خود دور شده و با سبكى دیرفهم و مغشوش آثارش را ارائه مى كند. علاوه بر اینها به اعتقاد شایبلر، باخ با تعیین دقیق تمام جزئیاتى كه نوازنده باید اجرا كند، در كار هنرى به افراط افتاده است؛ ضمن اینكه تمام صداها در آثار باخ به یك اندازه مهم بوده و از تركیب آنها یك خط واحد به وجود نمى آید. شایبلر در نهایت مدعى بود كه تمام اجزاى موسیقى باخ با طبیعت در تضاد است.
این شاگرد سابق باخ ظاهراً بسیار تحت تأثیر نوع نگاه و جریان رایجى در آن زمان بوده كه موسیقى را ملودى هاى شاعرانه مى دانست كه از طبیعت الهام گرفته شده اند و نوازنده در اجرایشان به هر شیوه كه خودش بخواهد، آزاد است.
اما طرفداران باخ، كاملاً متفاوت با شایبلر مى اندیشیدند. یكى از اولین طرفداران او یوهان آبراهام برنبائوم بود. او نكاتى ارزشمند _ كه احتمالاً از خود باخ اخذ كرده بود _ درباره آثار او گفت؛ اول اینكه باخ از قوانین مسلم آهنگسازى پیروى كرده و لذا طبق تعریف، هرگز نمى تواند مغشوش كننده باشد. دوم اینكه اگر براى هنر «حقیقى» تقلید از طبیعت ضرورى باشد، حركت به سمت آن نیز خود به خود اجتناب ناپذیر خواهد شد. بنابراین نباید فراموش كرد كه همواره در طبیعت چیزهایى براى گمراه كردن هنرمند وجود دارند. به بیان دیگر برنبائوم مى خواست بگوید: «هر چه هنرى باعظمت تر و باشكوه تر باشد، بیشتر مى تواند زیبایى ها را از دل طبیعت استخراج كند.»
در نگرش برنبائوم به باخ، همان برداشت كلاسیك از موسیقى به عنوان «زبانى جهانى» بسیار مشهود است. حتى هنگامى كه او مباحث زیبایى شناسى «هنر مدرن» را پیشگویى مى كند. باخ به اینكه «قوانین آهنگسازى» حتماً باید «نظم آفرینش» را بازتاب دهد، چندان معتقد نبود. اعتقاد او به اینكه موسیقى وسیله اى است كه گاه باید از ناهنجارى هاى طبیعت نشأت گیرد، به روشنى نشانه اى از «مدرنیته ابتدایى» بود.
به نظر مى رسد باخ، مجموعه بزرگ آثارش براى ارگ به نام «Clavier Ubung Vol 3 » را بیشتر براى پاسخ گفتن به حملات منتقدش شایبلر نوشته است. در این اثر او از فرم هاى پلى فونى (چند صدایى) دوره رنسانس تقلید كرده است و به شیوه اى باشكوه و با بهره بردن از رازآمیزترین سبك هاى آهنگسازى، از جمله كانن آشكارا ادعاهاى شایبلر را درباره خودش رد كرده است.
باخ در آخرین دهه زندگى اش خارق العاده ترین آثار موسیقى برنامه اى خود مانند «واریاسیون گلدبرگ» و «مس براندنبورگ» را خلق كرد. آثار باخ در این دوره كه دیگر میانسال شده بود، با تكنیك هاى دشوار و متعددى كه در بعضى موارد باید مانند یك پازل در ذهن شنونده حل شوند(!) بسیار «گوشت تلخ» به نظر مى رسند. اگرچه این آثار براى اجرا در كنسرت ها، ارزش خاصى ندارند، اما هر نوازنده اى ناچار است كه آنها را بیش از سایر قطعات باخ تمرین كند.
اسطوره دریافتى
احتمالاً باخ با توجه عمیقى كه به شنونده اثر داشت، در مقابل طبیعت دشوار و آشفته كننده آثارش، آنها را براى برآوردن نیازهاى نسل بعد آماده مى كرد و در این میان اشباع شدن موسیقى او از معنا، در آن مستتر به نظر مى رسد. اما اگر نحوه استفاده او از حركات، بخش هاى ملودیك و دیگر ابزارهاى آهنگسازى را با دیگر آهنگسازان مقایسه كنیم و آنها را با تئورى هاى گوناگون بسنجیم، احتمالاً متوجه وجود معنایى خاص در همه آنها خواهیم شد.
بخش هایى از موسیقى باخ، در فاصله میان «بى معنایى» و «سرشارى از معنا» قرار دارد. با نگاهى اجمالى به تاریخ درمى یابیم كه «باخ اسطوره اى» قادر است نیازهاى هر دوره خاص را برآورده كند؛ مثلاً اولین نسل هوادارانش او را معلم ایده آل موسیقى مى دیدند؛ در اوایل قرن نوزدهم باخ، قهرمان ملى آلمان شد و مردم او را بسیار ستودند. آنها معتقد بودند او با قدرت نامحدود خود و ادغام سبك هاى متضاد، خواستار اتحاد آلمان بوده است. به او لقب لیبرال نیز داده اند، زیرا او با یكسان كردن اهمیت تمام خطوط آوازى، عده اى خاص از خوانندگان تصانیف را مطرح تر از دیگران نمى ساخت.
تئورى هاى متقارن
نسل هم عصر «مندلسون»، درست پس از اینكه «موسیقى كلاسیك» به دنبال آثارى از موتزارت، هایدن و بتهوون براى خود به تعریف ویژه اى دست یافت، باخ را «پدر موسیقى كلاسیك» نامید. اكنون این آهنگساز بزرگ، خالق یك سبك مجزاى موسیقى به دور از تمام اتفاقات محلى است؛ ادغام اندیشه و احساس مذهبى با والاترین درجات عالى از زیبایى شناسى هنر، نیروى عجیبى به باخ داد كه او را به صورت یك اسطوره تمام عیار از موسیقى درآورد.
در غرب، از موسیقى باخ، حتى به عنوان محركى براى احیاى روحیه مذهبى نیز استفاده كردند. موسیقى او پایه بسیارى از اتفاقات در موسیقى مدرن قرن بیستم بوده است؛ تعداد بى شمارى از آثار فوق العاده آهنگسازان آن قرن _ بیستم _ با كپى بردارى بسیار نزدیكى از آثار او خلق شده اند.
به تازگى برداشتى تخریبى از آثار باخ نیز رایج شده كه تقریباً تمام میزان هاى موسیقى او را به توده اى از معناهاى پنهان شده و پیغام هاى مفهومى تنزل داده است. بى تردید تاریخ و پرداختن به الهیات و معنویات بخش عمده ماهیت موسیقى در زمانه باخ بوده است. خود او نیز علاقه خاصى به اعدادى داشت كه در واقع كد نام خودش بودند، مسأله اى كه شاید در موسیقى باخ چندان نكته مهمى نباشد.
باخ و مدرنیته
امروز به هر نقطه اى كه بنگرید، خواهید دید كه به اشكال مختلفى از «باخ» ستایش شده و به اساطیر شبیه تر است كه احتمالاً تمایل جهانیان در جهانى كردن باخ مى تواند مهمترین دلیل رسیدن او به این مرتبه باشد. باخ در زمان خودش كارى را انجام داد كه تاریخ بشریت هیچ گاه پیش از او شاهد آن نبوده است؛ احتمالاً این وسوسه براى جهانى شدن، از مفاهیم مدرنیته سرچشمه گرفته است. مفاهیمى كه باخ آن را به نوعى درك كرده بود و حتى مى توان گفت كه به یك معنا پایه گذار آن بوده است.
توان بالقوه باخ براى ایجاد «شادى»، فصل مشترك تمام نظریه هاى گوناگون درباره اوست. چنانچه باخ را به جاى یك اسطوره دست نیافتنى _ آنگونه كه امروز رایج است _ به عنوان انسانى قابل دستیابى و در كنار خویش تصور كنیم، از شنیدن قطعاتش كه زیركانه بسیارى از رنج ها و مشكلات را به سخره مى گیرند، مى توانیم درس هاى بى شمارى بگیریم. این در شرایطى است كه او نیز دردهایى تلخ و غیرقابل وصف همچون از دست دادن بیش از نیمى از ۲۰ فرزندش را در زندگى خود تجربه كرد. اگر امروز آثار او براى ما خوشایند است، قطعاً باید به تأثیرات باارزش این تجربه عظیم انسانى، از زمان هاى دور توجه كنیم و از آن ارزش هاى باشكوه در جهت پرورش قواى فكرى و تقویت حس زنده بودن خویش بهره ببریم.
چرا از اینترنت پول در نمیارید وخودتون رو بدون هیچ سرمایه گذاری صاحب در آمد نمیکنید
برای اطلاعات بیشتر وارد بخش کسب در آمدازاینترنت شوید
ولفانگ موتسارت
ولفگانگ آمادئوس موتسارت آهنگساز اتریشی، از نوابغ مسلم موسیقی و از بزرگترین آهنگسازان موسیقی کلاسیک بود. او در زندگی کوتاه خود بیش از ششصد قطعه موسیقی برای اپرا، سمفونی، کنسرتو، مجلسی، سونات، سرناد، و گروه کُر از خود باقی گذاشت. موتسارت در سومین سال از زندگی خود شروع به آهنگسازی کرد و در پنج سالگی لقب کودک نابغه به او داده شد و همهجای اروپا شهرت بسیاری یافت. در هفت سالگی اولین سمفونی، و در دوازده سالگی اولین اپرای کامل خود را نوشت
خانواده و آغاز زندگی
موتسارت در شهر سالزبورگ در کشوری که یکی از مراکز هنری، فعال ، و مهم موسیقی اروپا بود به دنیا آمد .تولد او نام کاتولیک وی را یوهان کریسُستُُموس ولفگانگوس تئوفیلوس موتسارت نشان میدهند. از این پنج اسم دو نام اول نامهای مذهبیِ کاتولیکی بودند و کاربرد روزمره نداشتند. قسمت چهارم نام او، تئوفیلوس، به زبان آلمانی یعنی محبوب خداوند، در زبان لاتین معنی آمادئوس میدهد، و به فرانسه آمادی تلفظ میشود . خود موتسارت ترجیح میداد که به نام ولفگانگ امادی موتسارت شناخته شود و همیشه بالای هر صفحهٔ کارش را با این اسم امضا میکرد. پدرش لئوپولد که در دربار اسقف خدمت میکرد ، آهنگساز و ویولونیست بسیار مشهوری بود. از همان اوال کودکی ولفگانگ چنان نبوغی از خود نشان داد که پدرش همه کار خود را رها کرد و به طور جدی و مستمر به آموزش فرزندش پرداخت. موتسارت پیش از رسیدن به سن ۱۲ سالگی نوازندهای چیرهدست شد.
سالهای سفر
موتسارت از سنین بسیار جوانی شروع به سفر کرد. در سال ۱۷۶۳ کنسرتی در قصر شاه باواریا در مونیخ و امپراتور اتریش در وین اجراء کرد. پس از آن به اتفاق پدرش سفری به قصرهای مونیخ، مانهایم، پاریس، لندن، و لاهه رفت و سرانجام، در راه برگشت، پس از دیدار از زوریخ، دوناشینگ، و مونیخ به سالزبورگ بازگشت. این سفر موتسارت ۳ سال به طول انجامید.
پس از یک سال اقامت در سالزبورگ، در سال ۱۷۶۸، موتسارت سه بار به ایتالیا مسافرت کرد. سفر اول از دسامبر ۱۷۶۹ تا مارس ۱۷۷۱، سفر دوم از اوت تا دسامبر ۱۷۷۱، و در پایان از اکتبر ۱۷۷۲ تا مارس ۱۷۷۳ بود. موتسارت در طول این سفرها با آندره لوچِسی در ونیس و جییُوانی باتیستا مارتینی در بولونا اشنا شد و علاوه بر آن به عضویت آکادمی فیلارمونیک ایتالیا برگزیده شد. یکی از اتفاقات بسیار جالب در این سفرها زمانی بود که موتسارت آهنگ ۱۲ دقیقهای میزره ساختهٔ گرگوریو آلِگری Gregorio Allegri که تحت پوشش و حفاظت واتیکان بود را شنید. او پس از یک بار شنیدن این آهنگ، تمامی آن را نوشت و پس از بازگشت به سالزبورگ اولین کپی غیر قانونی این آهنگ بسیار زیبا را چاپ کرد.
در تابستان سال ۱۷۷۳ موتسارت چندین بار به وین رفت تا شاید بتواند شغلی را در آنجا برای خودش دست و پا کند. او در این زمان اقدام به نوشتن یک رشته کوارتِت و چند سمفونی مینماید. این سنفونیها شامل ۲ قطعه سمفونی از معروفترین سمفونیهای او، سمفونی شماره ۲۵ در سُل مینور و سمفونی شماره ۲۹ در لا و قسمتی از ابتدای اپرایش به نام باغبان قلابی بودند. موتسارت در دورهٔ سالهای ۱۷۷۴ تا ۱۷۷۷ در سالزبورگ به عنوان رهبر ارکستر اسقف مشغول به کار بود. در این سالها کارهایش شامل تعداد زیادی سرناد، سونات برای کلیسا، تعداد گوناگونی مَس برای کلیسا از جمله مَس تاجگذاری (کُرُنِیشن) و اولین کنسرتوی بزرگ پیانو او، کنسرتوی پیانوی شماره ۹ در سال ۱۷۷۷ بود.
در سوم ژوئن سال ۱۷۷۸ موتسارت با همراهی مادرش سفری جدید به مونیخ، مانهایم، و پاریس کرد و در طول این مدت قطعههای بسیار زیبایی برای فلوت و پیانو نوشت. او در همین موقع عاشق یک خوانندهٔ اپرا با نام آلویزا وبر ، خواهر بزرگ کنستانز وِبر همسر آیندهاش شد. او همچنین در این سفر با آهنگسازان بسیار پرنفوذ و مشهوری، از جمله یوهان کریستین باخ (۱۷۳۵-۱۷۸۲) که یکی از بهترین دوستان وی شد، آشنا گردید. کارهای باخ و ملاقات با او تاُثیر زیادی در موتسارت و کارهای آیندهاش گذاشت. موتسارت در پایان این سفر، در پاریس، مادرش را از دست داد.
در سال ۱۷۸۱ موتسارت به همراه کارفرمایش اسقف به وین رفت واما به دلیل محدودیتهایی که اسقف در روش موسیقی موتسارت ایجاد میکرد از شغلش استعفا داد. پس از آن به وین، شهر موسیقیدانان، رفت و در آنجا مشغول به کار آزاد شد. او امیدوار بود که در حین انجام کار آزاد موفق به پیداکردن شغلی دائمی شود که این آرزو در طول عمرش، هیچ گاه برآورده نشد. با این وجود، بین سالهای ۱۷۸۲ تا ۱۷۸۷ او زندگی بسیار مجللی در وین داشت. در تاریخ ۴ اوت ۱۷۸۲، بر خلاف عقیده پدرش موتسارت با کنستانز وِبر (۱۷۶۲-۱۸۴۲)در کلیسای سَن اِشتِفان در وین از
نظرات شما عزیزان:
دسته بندی : <-CategoryName->
آخرین مطالب
موضوعات
- راهنمای کسب درآمد اینترنتی
- معرفی سایتهای همکاری در فروش(بازاریابی)
- گالری تصاویر
- عکس ها زیبا از شگفتی های طبیعت
- ویدیو موزیک..امام زمان
- ترانه ستاره پوش سعید شهروز
- ترانه بسیار زیبا از بابک جهانبخش
- کلیپ امام زمان
- کلیپ مذهبی بسیار زیبا
- عطر نرگس ، با صدای پر احساس غلامرضا صنعتگر
- باغ بی برگی/محسن چاوشی
- مكالمه با امام زمان با صدای محسن چاوشی
- محسن چاوشی
- شام غریبان
- چاوشی،عروس قصه
- ریمیکس آهنگ قطار
- میکس مترو
- کلیپ تصویری نفس بریده(حرفه ایی)
- دلتنگ از دنیا،محسن چاوشی
- زمانه با صدای محسن چاوشی
- غلط کردم
- قراضه چین
- میکس دربی 74با صدای محسن چاوشی
- میکس قلب یخی با صدای محسن چاوشی
- فلسطین مظلوم (از محسن چاوشی)
- مصاحبه ای طنز با محسن چاوشی
- سلمان خان +چاوشی
- کاشکی اثر محسن چاووشی
- نخلای بی سر-محسن چاوشی
- لباس نو(چاوشی)
- موزیك ویدئو محسن چاوشی-بوف كور
- جدایی نادر از سیمین،چاوشی
- دهاتی ، محسن چاووشی
- برقص آ , محسن چاووشی برای شادی ملی , فوتبال و انتخابات
- محسن چاوشی
- تکیه کردم بر وفای او غلط کردم غلط ...
- میکس تریلرassasin وآهنگ چاوشی(دیدنی و جذاب از آب درآمده!)
- ریمیکس آلبوم متاسفم چاوشی
- آهنگ خودکشی ممنوع محسن چاوشی در فیلم پوپک و مش ماشا الله (خیلی باحاله.حتما ببینین)
- Haris حریص ، محسن چاووشی
- محسن چاووشی غدیر خون
- محسن چاووشی کاشکی
- دلم تنهاس(چاوشی)
- جواد رضویان در فیلم دل داده در حال خواندن اهنگ محسن چاوشی
- موسیقی
- رشته موسیقی
- آشنایی
- معرفی بزرگان موسیقی ایران وجهان
- اخبار موسیقی ایران وجهان
- رضا صادقی
- شرم،رضا صادقی
- ایستادم تا آخرش با کفش آهنی
- رضا صادقی (عادت)
- رضا صادقی (کلبه)
- ملکوت
- از ...بی خداحافظی
- رضا صادقی،بغض ترانه
- ساده بیا
- یک سکانس زیبا از رضا صادقی در فیلم بی خداحافظی
- . . .. . نامردمی ها(بی خداحافظی)
- تیزر فیلم بی خداحافظی بابازی رضا صادقی
- قسمت غم انگیز بی خداحافظی رضا صادقی
- رضا صادقی (پدر) *روز پدر مبارک*
- شیر خسته
- رضا صادقی و خشایار اعتمادی (من اینو خوب میدونم)
- کلیپ آلبوم جدید رضا صادقی
- آدم آهنی
- میکس بسیار زیبا از فیلم پرسه در مه با آهنگ بخند رضا صادقی
- . . .. . نوحه خوانی رضاصادقی
- آهنگ منو بارون از رضا صادقی و بابک جهانبخش
- ترانه جدید و بسیار زیبای رضا صادقی به نام دودکش(تیتراژ پایانی فیلم دودکش)
- محمد علیزاده
- البوم محمد علیزاده
- اجرای زیبای آهنگ شهر باران کنسرت محمد علیزاده
- محمد علیزاده-تورو میخواستم
- محمد علیزاده-سرزنش
- غم دنیاست با صدای محمد علیزاده
- تیتراژ ابتدای برنامه شهرباران(ماه رمضان۹۱)/تصویری/محمد علیزاده
- غم دنیاست با صدای محمد علیزاده
- ***دارم با خیالت نفس میکشم***
- ترانه زیبای ناله ی بارون فریدون آسرایی و محمد علیزاده
- غم دنیاس
- هوا خوبه تو هم خوبی...(محمد علیزاده)
- بخاطر تو این همه دلهره...
- محمد علیزاده عشق فوق العاده
- کنسرت محمد علیزاده
- موزیک ویدیو زیبای دلت با منه با صدای محمد علیزاده
- کلیپ زیبای محمد علیزاده-شهر بارون
- محمد علیزاده (هواتو كردم)
- محسن یگانه
- پرستوهای عاشق حامد کمیلی با صدای محسن یگانه
- نباشــی (( محسن یگانه ))
- محسن یگانه،تصادف
- فداکاری محسن یگانه
- قلب یخی - محسن یگانه - کلیپ مهراوه شریفی نیا و سید مهرداد ضیائی
- نشكن دلمو محسن جون!!!
- علی لهراسبی
- کاری از علی لهراسبی(تنها نرو...)
- نماهنگ سریال شیدائی
- کلیپی از فیلم سینمایی آواز قو با صدای علی لهراسبی
- کلیپ بسیار زیبا از علی لهراسبی
- cheshmamo mibandam
- زیباترین اهنگ لهراسبی
- علی لهراسبی خداحافظ بچه
- آخرین خبر علی لهراسبی
- علی لهراسبی(تو رو از خاطرم برده)
- صدام کن((علی لهراسبی))
- از اون لحظه که دل به تو بستم،از این که نباشی میترسیدم......(کاری از علی لهراسبی)
- اونی که مدعی بود عاشقته....(کاری زیبا از علی لهراسبی)
- سزامه
- نماهنگ دیدار
- علی لهراسبی گل نرگس
- ستاره های دنباله دار-علی لهراسبی
- از خاطرم نمیری-علی لهراسبی
- فریدون آسرایی
- فریدون آسرایی-زلال
- فریدون آسرایی ( آهای خوشگل عاشق)
- سرباز آخر-فریدون آسرایی
- ترانه زیبای خداحافظ نگو فریدون آسرایی
- سلام (( فریدون آسرایی ))
- عزیزجان (( فریدون آسرایی ))
- مجید خراطها
- نگران - مجید خراطها
- ترانه ترکی
- ترانه ترکی- گلجیم گل دسن
- ترانه دعای پدر و مادر با اجرای بچه های ترک
- بهترین اهنگ احساسی ترکی
- آهنگ جدید منصور -آهنگ ترکی آذربایجانی آیریلیق(+کوچه لره سو سپمیشم)
- ترکی آذری:آلاگوز(هنرمندان تبریز)
- آهنگ شاد آذری با ارگ اف ال
- ترکی آذری:آنا (مادر)
- مازیارفلاحی
- گل نازم /مازیارفلاحی
- مازیار فلاحی(خدایا دوستت دارم)
- قلب یخی - مازیار فلاحی - کلیپ آشا محرابی (صحنه قتل ستاره)
- مازیار فلاحی -دلم گرفته - اجرا زنده
- قلب یخی - مازیار فلاحی - کلیپ نسرین مقانلو و حمید فرخ نژاد
- ♫بوسه های تیغ (مازیار فلاحی)
- احسان خواجه امیری
- احسان خواجه امیری.عاشقانه ها (خوشبختی)
- میوه ممنوعه - احسان خواجه امیری
- احسان خواجه امیری.یه خاطره از فردا (کاش عاشقت نمیشدم)
- کلیپ "باران که می بارد" با صدای احسان خواجه امیری
- کنسرت جالب خواجه امیری..!!
- احساس ارامش/احسان خواجه امیری
- خلاصم کن...
- کلیپ بسیار زیبا از احسان خواجه امیری - قسمت
- احسان خواجه امیری ترانه سلام آخر ( الوداع الاخیر)
- ویدیو موزیک هایی ازخواننده های کودک
- خواننده کودک خوش صدا با احساس فوق العاده زیبا
- دفتر پروردگار
- اجرای بسیار زیبا از پسر ۱۱ ساله ائلمددین ابراهیموو(Elmeddin ibrahimov)
- آوازخوانی پسر بچه کرد(فوق العاده زیبا)
- بچه های خوش صدا-انا امی سمتنی حیدر-گروه ذوالفقار
- غریب بی نشون
- سرودی که قرار بود از تلویزیون پخش شود...اما
- خواننده بلوچ
- شادمهر عقیلی
- ترس .شادمهر عقیلی
- شادمهر عقیلی-شیرین و فرهاد
- کنسرت شادمهر عقیلی(آهنگ POP Corn)
- قسمتی از فیلم پر پرواز با صدای شادمهر عقیلی به نام ستاره
- زدن آهنگ ای ایران با ویولون توسط شادمهر عقیلی
- یه پنجره با یه قفس .....
- فیلم سینمایی -شادمهر عقیلی
- یاس.شادمهر
- کلیپ تبریک شب یلدا با صدای شادمهر
- آهنگ ترس شادمهر در فیلم سرسپرده
- کلیپ عاشقانه(با صدای استاد شادمهر عقیلی)
- عشق زلیخا
- یه پنجره با یه قفس
- بازیهای شیطانی و فراماسونری
- (محمد اصفهانی)
- ترانه ماه نو (محمد اصفهانی)
- موزیک ویدیو از یاس
- موزیک ویدیو هویت من از یاس
- موزیک ویدئوی سرباز وطن
- فری استایل یاس
- وقت رفتن
- فرزاد فرزین
- استاد فرزاد فرزین (دوریت)
- حمیدرضا منفرد
- کف کردن روشن پژوه از آواز زنده حمیدرضا منفرد در شبکه ۱
- حالا کف کردن هومن حاجی عبدالهی از آواز زنده حمیدرضا منفرد در شبکه ۵
- حمیدرضا منفرد ( کیفیت بالا )
- حامد زمانی
- خدا! حامد زمانی
- سامی یوسف
- کنسرت سامی یوسف(امت من)با زیرنویس فارسی(نسخه موبایل)
- مناجات..